همیشه از خودم پرسیده ام از این بدتر آيا هست ? در نوشته قبلی ام از محیط زیست گفتم و ظلمی که " ما " ، آگاهانه یا از سر عمد به طبیعت پیرامون مان روا می داریم . به دنبال چرا و چراهای این واقعیت دردناک نیستم ، هر چند از صدر تا کف جامعه می باید پاسخگوی این ظلم آشکار باشند ... می خواهم بنویسم جهان پیرامون " ما " آينه ای است که انسان ها را نشان خودشان می دهد .
سواي سؤ برداشت های سیاسی ، رقابت های اقتصادی ، منافع فردی یا قومی یا صنفی می باید یاد بگیریم تا به محیط زیست احترام بگذاریم و برایش بیش از هر چيز دیگری اولویت قایل شویم . دلیل این امر هم ساده است اگر زمین و آب و هوا نباشد ، هیچکدام از " ما " نخواهیم بود .
ما برای مردگان مان حرمتی قایل می شویم . برایشان آرامگاه و نشانه های احترام می سازیم و یادبود برپا می کنیم ، پس چرا یاد نگرفته ایم به انسانیت و به فهم انسانی و از همه مهم تر به خود زندگی احترام بگذاریم ?
تصویر بسیار دردناکی دیدم از سی و سه پل ، یکی از آثار باستانی و ارزشمند کشورمان در اصفهان ... زاینده رود ، رودخانه ای که این پل بر روی آن ساخته شده دیگر زنده و زاینده نیست . پس این پل زیبا هم معنای ارزشی و تاریخی خود را از دست داده و به نمادی از ظلم و نادانی تبدیل شده ...
برای منافع گروهی سدها ساخته شده تا سیاست های نادرست را به سرانجام بدخواهانه شان برسانند : زاینده رود خشک و بی آب ثمر این رفتارهای ماست . حالا ما جماعت کوتاه فکر و بی فرهنگ بر دیواره هایش یادگاری می نویسیم یا بدنه اش را تخریب می کنیم و اگر اعتراضی هم ببینیم یا بشنویم در نهایت خشونت و خشم بر خورد می کنیم . چرا ?
از سر نادانی است یا ظلمی عمدی و آگاهانه به خود ?
من هر چقدر فکر کردم به نتيجه ای نرسیدم ، درست هنگامی که نفهمیدم چرا ساحل دریای خزر از زباله انباشته شده و هر بار گردشگری در کنار این دریا اتراق می کند ، زباله هایش را چنان بر جا می گذارد و می رود که انگار قرار نیست دوباره برای تفریح و گردش به شمال کشور بیاید !
این اتفاق در شهرها و روستاها ، در جاده ها و حتی در خانه های مسکونی یا در مکان های عمومی یا ساختمان های اداری ما تکرار می شود ، هر روز و هر ساعت ... حالا شما فقط این پرسش مرا پاسخ دهید آيا می دانیم از بدترین بد که خود " ما " هستیم ، بدتری هم می تواند وجود داشته باشد ?
و بگویید چرا نمی خواهیم با این " بد " مقابله کنیم ?
نظرات شما عزیزان: